سیلام خسته نباشی از این که وقتت میزاری و این مطلب میخونیی ممنون

امروز یکشنبه نمیدونم چندم از کدوم ماهه و حتی چه سالی کمی دور شدم از شهر از همهمه ،جایی در دورترین قسمت های وجودی خودم جایی که حتی خودم هم خودمو گم کنم("-")

تنهام از درون نه از برون .بیشتر وقتها کرانچی میخورم چون(به دلیلم نخندین لطفا)چون مثل مردم روز گار ما کم کم ولی عمقی میسوزونه میخوری هی میسوزونه تا تهش میخوری سوزش بیشتر بیشتر تموم میشه  تو میمونی ی دهن سوخته

مردم ما هم همینطورن باهاشونی خوبی میکنی همراهشونی وقتی تو به مشکل بر خوردی تموم میشن نیستن تو میمونی ی تو تنها.

دلم هوس ی جای مثبت بی نهایت تنهایی میخاد انقد تنها ک خودم پیدا کنم

 خودی که ساها بهش ظلم کرم

خودم منو ببخش.